تحلیل آک یول | چرا این انتخابات تا این اندازه حساس است؟
امروز، برای کشورمان روز مهمی است، روز انتخابات است و شخصا، حتی اگر هر دو دست من در خون و مصیبت باشد، باز هم می روم و میرفتم و رای می دهم. فکر می کنم آرای امروز، بالاترین میزان مشارکت انتخاباتی مردم ترکیه در کل تاریخ جمهوری خواهد بود. همه ما کاملاً بسیج شده ایم و می خواهیم همه پای صندوق بیایند.
اما به راستی چرا؟ دلیل این مشارکت گسترده را باید در کدام عوامل مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خلاصه کنیم؟ از این مهمتر: آیا مشارکت گسترده، نشانه ای از اوج توسع سیاسی یک کشور است و اگر مشارکت پایین باشد، چنین چیزی به معنی بی اعتنایی مردم به سرنوشت سیاسی کشور و عقب ماندگی نظام سیاسی آن کشور است؟ مثلا بگذارید از خودمان سوال کنیم: چرا مشارکت انتخاباتی ۸۰ تا ۹۰ درصدی در کشورهای توسعه یافته دیده نمی شود؟
بگذارید به سوالات بالا، پاسخ موجز و ساده ای بدهم: در کشورهای توسعه یافته، قوانین و نهادها بسیار مستحکم و قوی هستند. در آن کشورها، سیاست از دوران خامی و نوجوانی بیرون آمده و به بلوغ رسیده است. این که چه کسی می آید و کدام سیاستمدار کنار می رود تا حدودی مهم است. اما میزان اهمیت این موضوع، در حد حیات و ممات یا مرگ و زندگی نیست.
بگذارید به نمونه روشنی اشاره کنم: آنگلا مرکل در آلمان از قدرت کنار رفت، به جای او شولتز آمد. واقعا دراین کشور، چه چیزی تغییر کرده است؟ آیا سرمایه، رسانه، کادرهای نهادهای دولتی و عمومی و مقامات قوه قضائیه، همگی جا به جا شدند؟ آیا دیدیم که ده ها مدیرکل و تکنوکرات و بروکرات آلمانی، به خاطر عهمراهی با مرکل به یک باره کنار زده شوند و شولتز، صدها نفر را با خود بر سر قدرت بیاورد؟ خیر.
پس بگذارید با خیال راحت بگوییم؛ پایین بودن میزان مشارکت انتخاباتی در کشورهای توسعه یافته، به خاطر بی اعتنایی مردم به سرنوشت سیاسی کشورشان نیست. بلکه به این جهت است که به قانون اعتماد دارند و در اقتصاد ثروت آفرین هستند و اعتماد شهروندان به نظام سیاسی و نظم موجود، نمایان است. به عبارتی روشن، شهروندان این کشورها می دانند که در هر حال، نظام سیاسی و اجرایی و نهادهای مالی و اقتصادی و عمومی، کار خود را طبق روال، به درستی انجام می دهند و همه چیز سر جای خودش است.
تغییرات صد سال گذشته
شوکت پاموک، مورخ اقتصادی نامدار ما در کتاب ارزشمند خود به « جهانی شدن، سیاست های اقتصادی و رشد از امپراتوری عثمانی تا جمهوری » نام می نویسد: «در سال ۱۹۱۳، امپراتوری عثمانی به شکلی اداره می شد که درآمد سرانه کشور به ازای هر ۱ نفر شهروند، در سطح یک سوم سرانه فرانسه و آلمان و یک چهارم سرانه انگلستان سرانه بود. چارلز عیساوی، دیگر مورخ اقتصادی، معتقد است که باید سرانه عثمانی در آن سالها را پایین تر تصور کنیم و به ارقام پایین تری در حدود یک چهارم تا یک پنجم این کشورها، رضایت دهیم. اما همین میزان پایین هم، بعدها باز هم پایین تر آمد و به دلیل ویرانی جنگ ها و تغییرات غم انگیز جمعیتی، جمهوری نوپای ترکیه در سال ۱۹۲۳ میلادی، از سطح بسیار فقیرتری کار را شروع کرد.
عیساوی می نویسد که پیشرفته ترین کشور اسلامی در حقوق و نهادینه سازی در کنار میراث عثمانی، جمهوری ترکیه و پس از آن ایران بود. بگذارید بدانیم حالا چه وضعیتی داریم. امروز تقریباً اگر درآمد سرانه ما ۱۰ هزار دلار است، در اروپای غربی حدود ۳۰-۴۰ هزار دلار است. اما مهم این سات که ما در مسیر رشد بودیم و یم توانستیم خیلی بهتر باشیم. متاسفانه در دهه اخیر، شاهد خطاهای اقتصادی مهمی از سوی دولتمردانمان بودیم. اگر کاهش و نزول در ده سال گذشته نبود، وضعیت بهتری داشتیم و در این سطح پایین نمی ماندیم.
برای درک اهمیت شکست هایی که در ده سال گذشته متحمل شدیم، کافی است به نمودار استاد اقتصاددانمان هاکان کارا نگاه کنیم.
تفسیر او در مورد این نمودار، بسیار ساده و موجز است. او می گوید: «از سال ۱۹۸۰ میلادی تا ۲۰۲۲ میلادی، اقتصاد تر کیه به موازات کشورهایی همچون کلمبیا، برزیل، روسیه، مالزی، آفریقای جنوبی، مکزیک، شیلی، تایلند، مجارستان، رومانی، فیلیپین، لهستان و هندوستان، همواره در حال رشد بوده است. این یک رشد جهانی بوده و تا سال ۲۰۱۶ میلادی ادامه داشته و ارتباط مستقیمی با دانش و معجزه اقتصادی اردوغان و رفقای او ندارد. اما از سال ۲۰۱۶ ما به تنهایی سقوط کردیم و همه آن کشورها مسیر رشد را ادامه دارند و اتفاقا این یکی، ارتباط مستقیم دارد با سیاست ناکارآمد اردوغان».
میهن پرستی، ناسیونالیسم ترکی
بیایید گرایش به فرقه های حزبی و رهبر دیروز و امروزمان را کنار بگذاریم، اجازه ندهیم این مواضع، ما را از فکر کردن باز دارد… حقیقت این است: در کل تاریخ معاصر ما، در مقطعی تقریباً ده ساله، شاهد رشد بودیم و و به دنبال آن یک بحران فرا رسید و کوچک شدن اقتصاد ترکیه را به وضوح دیدیم. همانطور که استاد ما شوکت پاموک گفت عملکرد کلی توسعه ما در حد یک اقتصاد متوسط است و نه بالاتر. آیا وقت آن نرسیده که فکر کنیم چرا؟ ما ملتی هستیم که این همه شهید دادیم و معجزه رهایی ملی را به انجام رساندیم… اما وقتی پای توسعه و پیشرفت به میان میآید، روی درجه نومیدکننده ای هب نام اقتصاد حد وسط، سر جای خود میمانیم و بالاتر نمی رویم.
حتی در قرن بیست و یکم، همچنان از میهن پرستی و ناسیونالیسم صحبت می کنیم و عواطف ما با شعارهایی همچون مبارزه با خائنان به شدت هیجان همه را بالا می برد. ولی به جای این رفتارهای هیجانی،، به ذهن بسیاری از ما نمی رسد که بپرسیم: چرا حتی از یونان عقب هستیم؟ چرا از بین یکصد دانشگاه برتر جهان، یک دانشگاه به ترکیه تعلق ندارد؟ چرا ما دائماً کسری حساب جاری داریم؟ شاید مشکل اینجاست: ما در سطح تفکر منطقی و تحلیلی لازم نیستیم تا ترکیه را به سطح کشورهای توسعه یافته برسانیم!
کیشور محبوبانی ((Kishore Mahbubani)) اندیشمند مسلمان سنگاپوری در کتاب خود با عنوان «نیمکره جدید آسیایی» سیاست هایی را که باعث توسعه خاور دور شد، توصیف می کند. وی گفته که که دانشجویان را برای فراگیری علم به کشورهیا پیشرفته اعزام کرده و و علم را در اولویت قرار می دهند. مثال های زیادی می آورد. به عنوان مثال، کره جنوبی در سال ۱۹۹۴ میلادی ۹.۸ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه اختصاص داد و در سال ۲۰۰۴ آن را به ۱۹.۴ میلیارد دلار افزایش داد. صادرات فناوری آسیا در حال توسعه به جهان در سال ۱۹۸۰ میلادی ۷ درصد و در سال ۲۰۰۱ به ۲۵ درصد افزایش یافت. به این ترتیب، شرایط تغییر کرده و درآمد سرانه در کره جنوبی ۳۰ هزار دلار است!
محبوبانی به همان اندازه که علم و تحقیقات را در اولویت گذاشته، به حقوق اهمیت می دهد. او توضیح می دهد که چین یک دیکتاتوری است، اما امنیت سرمایه گذاری و امنیت قانونی در فعالیت های اقتصادی دارد. وی بیان می کند که سطح اقتصادی کنونی، نظام سیاسی چین را مجبور به آزادسازی می کند. محبوبانی همچنین توضیح می دهد که شایسته سالاری یکی از مهم ترین اصول در توسعه خاور دور است.
حالا دوباره به ترکیه بازگردیم و از خودمان بپرسیم: آیا لازم نیست این حقایق را در اولویت قرار دهیم؟ لازم است به جای نوستالژی و بها دادن به خاطرات قدیمی و گرفتار شدن در چنگال دعواهای بی پایان، افق کشور را در مسیر توسعه و علم ترسیم کنیم.
پایان متن/