به گزارش گروه فرهنگی جوانان خوز، کتاب میلیشیا نوشته مریم رمضانی یکی از رمانهای جذاب نشر ستارهها است که نویسنده در قالب داستانی جذاب و تو در تو به بیان داستانی درباره عضویت شخصی در گروهک منافقین و ماجرای شهادت شهید هاشمی نژاد میپردازد. درباره این کتاب و موضوعات مربوط به آن گپ و گفتی با مریم رمضانی داشتیم که در ادامه میخوانید:
اجازه دهید مصاحبه را با معنی کتابتان شروع کنم، اسم کتاب؛ «میلیشیا» یعنی چه؟
میلیشیا یا سمپات اصطلاحاً به کسی گفته میشود که ایدئولوژی دسته، گروه، سازمان، حزب را قبول دارد، ولی به دلایلی هنوز نمیتواند در مناسبات سازمانی و در درون تشکیلات قرار گیرد و انضباط سازمانی را بپذیرد و مانند یک عضو از مرکزیت آن تبعیت کند و به ماجرای قهرمان کتاب و موضوع داستان یعنی گروهک منافقین مربوط میشود.
کدام یک از تعلیقات کتاب را بیشتر دوست داشتید یا بیشتر به خاطر دارید؟
تقریباً همهی قسمتهای کتاب را به خاطر دارم یا اگر هرقسمتی را بخوانم سریع به یاد میآورم.
داستان برگرفته از واقعیت است یا کاملاً زاییده تخیلات است؟
بیشتر داستان تخیل است به جز قسمتی که مربوط به شهادت شهید هاشمی نژاد میشود؛ نحوه شهادت و مکان شهادت این شهید.
معیارتان برای انتخاب سوژه کتابهایتان چیست؟ ایده این داستان از کجا شکل گرفت؟
این طور نیست که معیار به خصوصی داشته باشم، سوژهی این کتاب را من در کارگاهی که با استاد تشکری داشتیم، انتخاب کردم. از سوژههای سخت بود و تا تکمیل شدن کتاب سختی زیادی کشیدم.
برای نوشتن این اثر چه سختیهایی را تجربه کردید؟
این کتاب را یک بار زیر نظر استاد تشکری حدود یک سال نوشتم وقتی تمام شد و با ایشان خواندیم، پسندیده نشد و از نوشته فقط یک چهارچوب را نگه داشتم و از ابتدا شروع کردم و یکسال ونیم بعد طول کشید تا کتاب فعلی نوشته شد.
به نظر شما نویسندگی در حوزه انقلاب اسلامی و منافقین با چه چالشهایی مواجه است؟
یکی اینکه آن زمان را تجربه نکردهایم و همین نوشتن را سخت میکند و نکته دیگر اینکه مستند بودن ماجرا و پرداختن به یک بخش از تاریخ است و وقتی این تاریخ درباره منافقین است یا به انقلاب اسلامی مربوط میشود این نکته دقیقتر و سختیاش هم بیشتر میشود.
حاضر بودند از بچههایشان بگذرند ولی از سازمان نه!
یعنی چه؟
یعنی یک مقدار محدودیت به وجود میآید یعنی اگر بخواهید یک رمان آزاد بنویسید دستتان برای تخیل بازاست. هر طوری، هر حادثهای، هر شخصیتی… ولی وقتی روی رمانی زمان میگذارید که آن داستان یک خطش برمیگردد به یک مستند تاریخی، که حالا آن مستند به یک ملت مربوط میشود نمیتوانید آنقدر آزاد و رها بنویسید و قطعاً باید به یک سری وقایع تاریخی و دقتش تقید داشته باشید.
شما این مستندات را از کجا میآوردید؟ چه کتاب هایی را میخواندید در مورد منافقین که بخواهید به این مستندات برسید؟
کتاب که زیاد بود و من خواندم. یک کتاب سه جلدی دربارهی منافقین بود که از مرکز هابیلیان تهیه کرده بودم. جستجوهای اینترنتی هم انجام دادم، یکی دو تا مصاحبهی خیلی خوب هم پیدا کردم. علاوه بر این خود آقای تشکری، خدا رحمتشان کند، تاریخ شفاهی خوبی داشتند، چون نویسنده هم بودند با جزئیات همه چیز را یادشان بود. ایشان در جلسات کارگاه ما، صحبت میکردند که تعاملات منافقان به چه شکل بوده است. سمپاتها به چه شکل بودند و…
از افکار خاص منافقین و جنایتهایشان چیزی در آن مستندات خواندید که الان در ذهنتان مانده باشد و در کتاب هم نیاورده باشید؟
بله خیلی چیزها هست، که در ذهنم مانده و توی کتاب نیاوردم. یعنی به نظرم نمیشد یا من نمیتوانستم چنین چیزهایی را در کتاب بیاورم. ولی یک چیزی که یک بخشی از آن درکتاب آمده، واضح است که نیروهایشان آنقدر به سازمان تعهد داشتند که به خاطرش آدم میکشتند. آدمهایی که شستوشوی مغزی شده بودند و هر چیزی هم از اعتقادات قبلاً داشتند کنار میگذاشتند. حاضر بودند از بچههایشان بگذرند ولی از سازمان و پیشرفتش نگذرند.
با خانواده شهید هاشمی نژاد هم گفتگو کردید؟
یکی دوجلسه بله، اما اطلاعاتم برای نوشتن داستان کافی بود.
فضای داستان یک فضای بومی است و در مشهد و اطراف آن روی میدهد؟
بله. میلیشیا بر پایهٔ اقلیم مشهد نوشته شده. کوچه و خیابانها همان لوکیشنهای سال وقوع رمان است و من زمان نوشتن رمان، بهعنوان یک تجربه و دید میدانی، همه را بازدید کردم.در واقع سعی کردهام اقلیم مشهد در رمان میلیشیا پررنگ باشد. ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم هویت را در جامعه تقویت کنیم، هم هویت دینی، هم هویت ملی و هم هویت تاریخی.
ضرورت پرداختن به حوادث مناطق مختلف کشور و تأثیر شخصیتهای مختلف در این مناطق در پیروزی انقلاب و پس از آن در قالب رمان و داستان چیست؟
ببینید ساختار ادبیات و رمان، ساختار جاذبی است. مخاطب را جذب میکند و اگر درام درست شکل بگیرد و ادبیات درست خلق شود، بهراحتی میتوان در قالب داستان، حوادث تاریخی و اتفاقات انقلابی و همینطور شخصیتهای برجسته را ماندگار کرد.
تاریخ و شخصیتها جزو هویت ما هستند. و اگر نباشند، چیزی کم است. منتها بازهم تکرار میکنم باید ادبیات خلق شود و درام شکل بگیرد. نوشتن یک متن با قصهٔ مستقیم و بدون درام، مخاطب را جذب که نمیکند هیچ، دور میکند.
چه توصیهای به علاقه مندان به نویسندگی دارید؟
من خودم را آنقدر صاحب تجربه نمیدانم که بخواهم به دوستانم پیشنهادی بدهم ولی اگر بخواهم راه خودم را بگویم، از زمانی که دبستان یا دبیرستان بودم همیشه تعریف اینکه قشنگ مینویسی را میشنیدم، کمی حرفهای ترهم که شده بود بازهم به داستان و نویسندگی و نزدیک نشدم. تا جایی که من تصمیم گرفتم یک کلاس خوب پیدا کنم و شرکت کنم. آن زمان حسینیه هنر را پیدا کردم و کلاسی که آقای تشکری تشکیل داده بودند. داستان کوتاه را آنجا آموزش دیدم.
توصیهای که آقای تشکری به ما داشتند نوشتن بود، اینکه زیاد بخواهیم کتاب خاصی یا تکنیکی را بخوانیم و یاد بگیریم نبود. یعنی من هر بار از ایشان میپرسیدم یک کتاب یا تکنیک معرفی کنید، خصوصاً اوایل معرفی نمیکردند و میگفتند بروید کتابهایی که هست و رمانهایی که هست را بخوانید و بنویسید. هر چقدر میتوانید. این چیزی بود که ایشان به ما یاد دادن و به نظرم همین کارامدترین مسیر بود. حتی خاطرات روزانه یک نفرکه استعداد داشته باشد شاید روزی کتاب شود.
در همین روزانه نویسی خیلی از دوستانمان که نویسنده هم هستند به خاطر اینکه این نظم روزانه نویسی را ندارند ممکن است به مشکل بربخورند. حتی در زمینه ویرایش هم به کسانی که تازه میآیند دوره بگذراند میگوییم که تمرین کنید و ویرایش را حتی در پیامکهایی که میزنید، رعایت کنید.
به استاد تشکری اشاره کردید، از دغدغههای ایشان در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی برای ما میگویید؟
دغدغهٔ استاد تشکری به انقلاب اسلامی محدود نمیشد، بلکه ایشان ادبیات و هنر را بستری میدانستند برای گسترش و انتقال معنا به مخاطب. ایشان آثار رضوی بسیار زیادی دارند و این خودش مهر تأییدی هست بر تفکرشان و اینکه از ادبیات مهملی ساختند برای پیوند جانها با امام معصوم.
پایان گزارش/