به گزارش گروه خبری جوانان خوز، نفوذ و تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی در زندگی روزمره شهروندان به حدی افزایش یافته که تصور عصر اطلاعات بدون آنها غیرممکن است. این شبکهها در تمام لایهها و سطوح زندگی افراد نقش ایفا میکنند و امروزه نه تنها روابط خصوصی و اجتماعی افراد، بلکه شرکتها، سازمانها و حتی دولتها را تحت تأثیر مستقیم قرار دادهاند. کاربران با کمترین هزینه میتوانند به سطح وسیعی از اطلاعات و امکانات دسترسی پیدا کنند، اما همین دسترسیهای گسترده میتواند خطرات و آسیبهایی را نیز به همراه داشته باشد. عصر دیجیتال از تعاملات ساده تا تاثیرگذاری در انتخابات ریاستجمهوری کشورها نفوذ کرده است و به همین دلیل، قدرت در دستان کسانی است که کنترل سیاستگذاری و حکمرانی در شبکههای اجتماعی را در دست دارند.
رسانههای اجتماعی، شمشیری دولبه در عصر دیجیتال هستند. قدرت آنها از تاثیرگذاری مثبت تا منفی، از فرصت تا تهدید، و از زیبایی تا کابوسی ابدی متغیر است. اعتبار در این شبکههای پررونق قابل خرید و فروش است و نابودی اعتبار و بدنام کردن افراد به سادگی اتفاق میافتد. به همین دلیل است که میتوان شبکههای اجتماعی را سلاحی در عصر سایبری دانست.
جنگ رسانهای، نبردی عمیق و سازمانیافته است که گاه بدون هیچ مدیریتی پیش میرود. ۲۱ سال پیش، دانشمندان علم رسانه این جنگ را «جنگ شبکهای» در قرن بیست و یک نامیدند. اندیشمندان این حوزه معتقد بودند که جنگ شبکهای به دنبال دستکاری در درک یک گروه یا جمعیت است و به روشی عمدی و نتیجهمحور تلاش میکند تا به آن گروه یا شبکه از افراد آسیب هدفمندی برساند. هدف از این تعارضات در عصر دیجیتال، کسب قدرت و ثروت برای گروهی از دولتها، شرکتها و گروههای چندملیتی بود که قصد داشتند نفع خود را نه از راه تجارت سالم، بلکه از طریق القای حقیقت در بطن شبکههای اجتماعی کسب کنند. در جریان این دستکاری هدفمند، کسانی موفق شدند که باور داشتند کمتر از دو دهه بعد، جهان تماماً در اختیار شبکههای اجتماعی قرار خواهد گرفت.
جنگ ترکیبی، نشأت گرفته از جنگ شبکهای
واقعیت جنگ ترکیبی، تهاجم همهجانبه است. تهاجمی که برای تداوم و حیات خود نیاز به بستری مناسب دارد. در این میان، جنگ شبکهای و تهاجم رسانهای به عنوان تنها مسیری شناخته میشود که میتواند ترس و نگرانی عمیقی را در جامعه ایجاد کند.
اگر مفهوم جنگ شبکهای را به عنوان پیشفرض در نظر بگیریم، خواهیم دید که اهداف استراتژیک و هدفمند زمانی محقق میشوند که دادههای سازماندهی شده، خروجی سریع و مستقیمی داشته باشند. و تنها مسیری که برای این امر وجود دارد، استفاده از شبکههای اجتماعی و نفوذ در جنگ شبکهای است.
شاید تا چند سال پیش، برخی از جریانها این مبحث را به عنوان “توطئه توهم” میدانستند، اما امروزه بازیگران بزرگ جهانی به طور شفاف و واضح از توانایی جنگ شبکهای و ارتباط آن با جنگ ترکیبی سخن میگویند. شاهد جنگهای هیبریدی هستیم که مخفیانه و هدفمند، بدون اعلام رسمی آغاز میشوند. این روند که “آغاز جنگ ترکیبی” نامیده میشود، میتواند حملات سایبری و حتی فیزیکی را نیز هماهنگ کند.
عملیات روانی تنها جنبه رویکرد جنگ رسانهای نیست. جنگ رسانهای میتواند منجر به نابودی بخش بزرگی از تاسیسات و مقرهای تصمیمگیری نیز شود.
جنگ رسانهای زمانی به طور کامل درک میشود که شهروندان و دولتها آگاهانه از جنبهها و زوایای مختلف حملات در این جنگ آگاه باشند. در غیر این صورت، یکی از سیاستهای جنگ رسانهای در عصر دیجیتال، عدم درک سریع و کامل اهداف پشتپرده رویکردهای عرضه شده در شبکههای اجتماعی خواهد بود. این کالای رایگان، در عین حال میتواند تمام سرمایه یک کشور را نابود کند.
هدف جنگ رسانهای چیست؟
سلاحی که آسیبهای پایدار به برخی دولتها و شهروندان جهان میگذارد، سلاحی دارای استراتژی و تاکتیکهای متنوع است که دائماً در حال تغییر و تکامل است. چرا که با آگاه شدن جامعه، این سلاح دایره هدف خود را با شگفتیهای جدیدی همراه میکند. ابزارهای فنآوری و دیجیتال در تلاشند تا با ظاهری تفریحی و سرگرمکننده، سیاستهای پنهان خود را که جز دستکاری در ادراک و باورهای جمعی نیست، پیش ببرند. برنامهریزی برای انتشار اطلاعات نادرست به قدری هوشمندانه انجام میشود که شناخت سریع اهداف پشتپرده آن زمانبر است. به همین دلیل، این جنگ رسانهای که به جنگ ترکیبی معروف است، میتواند چنان عادی و طبیعی به نظر برسد که هرگز تصور نشود که آن زیبایی ظاهری، در حقیقت پلیدی مطلق است.
محمودرضا کبیری یگانهکارشناس رسانه و فضای مجازی