“توان ماندن اینجا سَر از تحمل من شد
در آن دمی که نباشی چگونه رفته نباشم
شب سیاه و بلندی به روزگار من آمد
تمام روز و شبم شد چگونه خسته نباشم
اگر نگاه تو آید بهار جان من آید
به شرطه ها و شروطا که دسته دسته نباشم
نمی شود که نمانی,نمیشود که نباشی
نمی شود که نباشی و من شکسته نباشم
نیامدی و رسیدم,رسیدم و نرسیدی
نیامدی و نشستم,چرا نشسته نباشم!”

شاعر: «مهدی بزمه»

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*