جوانان خوز| سال ۱۹۳۴ وقتی اندیشه های مارکسیستی در بین هنرمندان آمریکا گسترش یافت او به عضویت حزب کمونیست آمریکا درآمد که ۲ سال بیشتر هم دوام نیاورد. با این حال تاثیر پررنگ و شاید هم شومی بر زندگی شخصی و حرفه ای این هنرمند داشت.
آغاز جنگ سرد
جنگ دوم جهانی با حدود ۴۰ میلیون کشته با پیروزی اتحاد جماهیر شوروی و ایالت متحده آمریکا علیه هیتلر و متحدینش پایان یافت. در غیاب آلمان ابرقدرت که جنگ را باخته و کشورش بر اثر شدت بمباران های ارتش متفقین تبدیل به ویرانه ای شده بود و ناچار باید همه چیز را از صفر شروع می کرد، اتحاد جماهیر شوروی به عنوان کمونیست ترین حکومت وقت و ایالات متحده آمریکا به عنوان مظهر سرمایه داری بر سر سلطه بر دنیا، وارد جنگی سرد با یکدیگر شدند.
چند سال بعد در آمریکا کارزار عظیمی علیه کمونیست ها راه افتاد که نام شکار جادوگران را به خود گرفت.
سناتور متعصب و دادگاه های تفتیش عقاید
اغلب دولتمردان آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که کمونیسم بین الملل با حرکتی خزنده به طور وسیع در فرهنگ ایالات متحده نفوذ کرده است. کنگره آمریکا برای جلوگیری از این روند، کمیته ای به نام تحقیق درباره نفوذ کمونیسم در صنعت سینما راه انداخت. سناتور جوزف مک کارتی هم نبردی سخت را علیه هنرمندان چپ شروع کرد.
سیا و اف بی آی، پرونده های قطوری را علیه تمام هنرمندان و نویسندگان بزرگ مقیم آمریکا تشکیل داد و پس از بازجویی هایی که چند سال درازا داشت، صدها روشنفکر، نویسنده و هنرمند را به اتهام ترویج کمونیسم راهی دادگاه هایی کرد که به نوعی یادآور دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی بود.
الیا کازان هم جزو احضارشدگان بود. او سال ۱۹۵۲ به دادگاه فراخوانده شد.
اعتراف علیه رفقا
کازان در نخستین جلسه استنطاق نشان داد که شخصی همراه با بازجویان است. کازان نه فقط به عضویت خویش در حزب کمونیست آمریکا اقرار کرد بلکه نام دهها تن از دوستان و همکاران هنرمند، نویسنده و روشنفکر که فعالیت های کمونیستی داشتند را افشا کرد و در اختیار مقامات اف بی آی و سیا قرار داد. این افراد در فهرست سیاه دولت آمریکا قرار گرفتند.
هرچند برخی معتقد بودند کازان برای ادامه فیلمسازی راهی جز این نداشت ولی اکثریت جامعه هنری و ادبی آمریکا، از او به عنوان شخصی آدم فروش نام بردند و این عمل کازان، را لکه ننگی پاک نشدنی در دامان این سینماگر نخبه دانستند.
برای نمونه آرتور میلر نویسنده و نمایشنامه نویس سرشناس و دوست کازان با انتقاد از این اقدام گفت که کازان حتی از همکاری با کمیته تحقیق درباره نفوذ کمونیسم در صنعت سینما نیز فراتر رفته و با خوش خدمتی برای دستگاه حاکم بر آمریکا، زندگی هنری و شخصی رفقای چپ خود را دچار چالشی جدی کرده و به خطر انداخته است.
خائن؟
برخی هنرمندان اما این انتقادات را وارد ندانستند و به دفاع از کازان پرداختند. آن ها گفتند اگر کازان چنین نمی کرد باید برای همیشه با سینما و تئاتر وداع می کرد. کازان نیز در مقام دفاع از خود گفت که کار او پیامدهای سنگین اخلاقی نداشت و باید با کمیته مک کارتی همکاری می کرد.
سال ۱۹۹۹ وقتی می خواستند اسکار یک عمر دستاورد هنری را به کازان بدهند تجمعی اعتراض آمیز بیرون از محل مراسم راه افتاد. آن ها اهدای اسکار به یک «خائن» را محکوم کردند. این تب به داخل جلسه هم سرایت کرد و وقتی کازان برای گرفتن جایزه از صندلی اش بلند شد تنها عده ناچیزی به احترام او از صندلی خود بلند شدند.
تسویه حساب با کمونیسم
مدتی از بازجویی کازان نگذشته بود که او زنده باد زاپاتا را ساخت، فیلمی سیاسی که قصه آن توسط جان اشتاین بک نویسنده شهیر نوشته شده بود.
هر چند این فیلم چهره ای مثبت از زاپاتا نشان داد اما عقاید چپ روانه را در جریان جنبش انقلابی مکزیک زیر بار انتقاد گرفت. این فیلم فیلمی ضدکمونیستی شناخته شد.
در بخشی از فیلم، زاپاتا (با بازی مارلون براندو) و تعدادی از روستائیان فقیر که بر اثر فعالیت زمین داران بزرگ، زمین هایشان را از دست داده اند برای شکایت نزد رییس جمهور می روند. اما رییس جمهور به خواسته آن ها توجهی نمی کند. زاپاتا یا همان ساپاتا، با مشاهده این رفتار رئیس جمهور شروع به اعتراض می کند. رییس جمهور که خونش از این اقدام زاپاتا به جوش آمده است نام او را پرسیده و دور اسمش را خط قرمز می کشد.
وعده های توخالی زاپاتا
سال ها بعد، زاپاتا پس از درگیری های فراوان با زمین داران و حکومت وقت، حق خود را می گیرند و رییس جمهور را سرنگون می کنند. اما پس از چندی، انقلابیون اطراف زاپاتا من جمله برادر او (با بازی آنتونی کوئین)، مست از چشیدن طعم قدرت، از مردمی که پای انقلاب او بوده اند فاصله می گیرند.
آنها برای اعتراض نزد زاپاتا می آیند و با کمال تعجب از زبان او همان حرف هایی را می شنوند که قبلا در ملاقات حضوری با رییس جمهور سابق شنیده بودند. زاپاتا که کوشش می کند با وعده و وعید آینده ای بهتر، آنها را دست به سر کند با واکنش تند و اعتراض یک جوانک شجاع روبرو می شود. زاپاتا خشمگین از این حرکت جوانک، اسم او را می پرسد و دور آن را یک خط قرمز می کشد.
تلنگر!
دقایقی بعد اما یاد روزی می افتد که رییس جمهور پیشین دور نام او را خط قرمز کشید. زاپاتا با به خاطر آوردن این موضوع، متحول می شود و قلم را کنار می گذارد. او اسلحه اش را برمی دارد و به همراه دهقانان برای احقاق حق آنها، به سراغ زورگویان به دهقانان، از جمله برادر خود می رود.
برادر زاپاتا که به خاطر مبارزات انقلابی اش، مردم را بدهکار خود می داند در مقابل سخنان اعتراض آمیز زاپاتا، می گوید: من هم مثل تو زحمت کشیدم. هر قدر که تو جنگیدی، من هم جنگیدم. من ژنرالم و مثل ژنرالها رفتار میکنم.
زاپاتا با شنیدن این حرف ها، مایوس شده و خطاب به مردم می گوید: شما همیشه دنبال رهبر گشتید، در پی آدمهایی قوی و بیعیب. چنین آدمی وجود ندارد. همه آدمها مثل خودتان عوض میشوند!
راهزن یا بابانوئل؟
این فیلم یک اسکار را نصیب آنتونی کوئین کرد و نامزد دریافت ۴ جایزه دیگر شد.
وقتی هاوارد هیوز میلیاردر معروف آمریکایی و موسس استودیوی R.K.O خطاب به کازان گفت: تو از یک راهزن یک بابانوئل ساخته ای با این پاسخ او روبرو شد که: آقای میلیاردر آیا راهزن تر از خودتان کسی را می شناسید؟
جنگ بوکسور با روسای اتحادیه ها
کازان همان سال یکی دیگر از شاهکارهای سینمایی خود را خلق کرد: در بارانداز.
قهرمان اصلی این داستان تری مالوی با بازی مارلون براندو، یک بوکسور سابق است که در برابر دسیسه های روسای اتحادیه های کارگری می ایستد. فیلم، روسای اتحادیه ها را اشخاصی قسی القلب و فاسد نشان می دهد.
در بارانداز بسیار مورد تشویق محافل سینمایی و تماشاگران قرار گرفت و ۸ جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین کارگردانی را نصیب کارگردان خود کرد.
برخی این فیلم های کازان را باج دادن او به کمیته تحقیق درباره نفوذ کمونیسم در صنعت سینما دانستند.
کازان که بود؟
الیاس کازانوغلو مشهور به الیا کازان ۱۹۰۹ از پدر و مادری یونانی در شهری که اکنون استانبول خوانده می شود در ترکیه به دنیا آمد.
او در طول زندگی، دو بار اسکار بهترین کارگردانی، چهار بار جایزه گلدن گلوب بهترین کارگردانی و سه بار جایزه تونی را تصاحب کرد.
کازان در سال ۲۰۰۳ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
پایان گزارش/