به گزارش گروه فرهنگی جوانان خوز، رسانه آمد، زندگی انسان را دگرگون ساخت، روابط انسانی را دستخوش تغییر کرد و دنیای کودکی را رنگ و بومی دیگر داد. اگر در گذشته، مفاهیم و افکار از طریق قصه گوییهای خانوادگی و رو در رو به نسلهای آتی منتقل می شد، هم اکنون این رسانه ها هستند که در نقش راوی، میراث گذشتگان را برای کودکان یعنی آینده سازان هر جامعه ای روایت میکنند.
امروزه، رسانه با کارکردهایی همچون تفریح و سرگرمی، آموزش، انتقال میراث فرهنگی، آگاهی بخشی و..، نقش مهمی را در زندگی کودکان ایفا میکنند. رسانه یک جایی ریش سفید است، یک جا معلم و جایی دیگر همبازی. به طوری که می توان ادعا کرد کودک امروز، پرورش یافته دست رسانه هاست.
در این میان، هر رسانهای با توجه به ویژگیهای خاص و منحصربفردی که دارد، به برخی نیازها و ویژگیهای کودکانه پاسخ میگوید و کارکردهای خاص خود را دارد و در این نوشتار سخن از “سینمای کودک” است.
وقتی درباره سینمای کودک صحبت میشود، سه موضوع اصلی ۱- کودک، ۲- سینما درباره کودک یا سینما برای کودک ۳- سینما محل بحث است.
کودکی فصل آغازین زندگی بشر است و انسان از بدو تولد پای در عرصه یادگیری و تربیت میگذارد. این یادگیری و تربیت در هر مرحله از زندگی انسان، رنگ و بو و حال و هوای خاص خود را دارد. اما در کودکی به دلیل عدم تکامل رشد زیستی و شناختی، ابزار، روشها و برخوردهای خاص خود را میطلبد و کم توجهی به این امر نه تنها منجر به تربیت یک انسان متعادل نمیشود، بلکه میتواند از کودک امروز، بزرگسال هنجارشکن فردا را پرورش دهد.
همین ویژگیها و نیازهای منحصربفرد دوره کودکی، امر تربیت و آموزش کودکان را از طریق محصولات فرهنگی و رسانهای، به یک کار تخصصی تمام عیار تبدیل کرده است و باید به عنوان شاه کلید تولیدات رسانه و همچنین سینمای کودک بدان توجه شود.
از این منظر، باید در سینمای کودک به دوره کودکی با نگاه روانشناختی- از بعد زیستی و جسمی و روحی و روانی- و همچنین نگاه جامعه شناختی نگریست تا یک اثر حرفهای جذاب که حرفی برای گفتن داشته باشد، خلق کرد. در این مسیر، فرقی نمیکند مخاطب فیلم یک بزرگسال باشد که باید به موضوع کودک توجه کند یا نه، مخاطب یک کودک است که باید یک اثر سینمایی ویژه برای او تولید شود. در هر دو صورت باید توجه داشت که موضوع کودک یک موضوع تخصصی، چندلایه و حساس است که باید ضمن اشراف کامل به مباحث رواشناختی و جامعه شناختی آن، با یک نگاه ترکیبی و چند بعدی یک اثر سینمایی جذاب آفرید.
لذا، کم دانشی عوامل تولید از دوران کودکی، حلقه مفقود شده کودکی به نام سینمای حرفهای کودک در ایران است و ضروری است تمام عوامل تولید سینمای کودک، مسلح به دانش تخصصی روانشناسی و جامعه شناسی کودک باشند به سخن دیگر، دوره کودکی، ویژگیها و نیازهایی آن را به صورت تخصصی بشناسند تا بتواند یک اثر سینمایی حرفهای برای کودک تولید کنند. بی شک، بی توجهی به این امر در تولید آثار سینمایی، چیزی جز تولید آثار مخرب که بر روح و روان کودک اثر سوء می گذارد نمیتواند باشد.
از این منظر، سینماگر کودک در ایرن انواع مختلف دارد. از سینماگرانی که بی هیچ ارتباط و دانشی درباره کودکان فیلم میسازند تا فیلم سازانی که نقش رهبری یک نگاه نو را بر اساس نگره های مدرن و مبنی بر آگاهی علمی بر عهده گرفتهاند. خروجی این طیف از سینماگران نیز در سینمای کودک قابل مشاهده است که چیزی جز کم اقبالی به آثار سینمایی کودک در کشور نیست.
مورد بعدی، مسئله سینماست. اگرچه سینمای کودک در جهان قدمت زیادی دارد، اما در ایران، هنوز حوزه نوپایی است و در دروان کودکی به سر میبرد. سینمای کودک قبل از انقلاب وجود نداشت و بعد از انقلاب نیز با وجود برخی تولیدات پر مخاطب همچون مدرسه موشها، کلاه قرمزی که آنها نیز در امتداد تولیدات تلویزیونی بودند، نتوانسته مخاطب را به خوبی جذب کند و گیشه خوبی داشته باشد. لذا از این منظر سینمای کودک در ایران چه برای مخاطب کودک و چه درباره کودک(برای مخاطب بزرگسال) چندان موفق نبوده است. آنچه در اینجا قابل تأمل است، عدم توجه به تخصصی بودن سینمای کودک، بر مبنای مخاطب و موضوع کودک است. یعنی توجه به محتوا و فرم در تولیدات سینمایی ویژه کودک. مانند انتخاب سوژه، راوی، پرداخت، میزانسن، موسیقی و البته ژانر و… با یک محتوای تخصصی کودکانه.
اگرچه سینمای کودک در جهان، در عمده ژانرهایی مانند رئالیسم، تخیل، ماجراجویی، جنگ، موزیکال، کمدی و اقتباس های ادبی ارائه می شوند، اما آنچه در سینمای حرفه ای کودک ایران پس از انقلاب شاهد آن هستیم، تجربه یک ژانر سرگرم کننده و موزیکال (مدرسه موشها) است که البته سابقه نداشت، هم به صورت زنده و هم به صورت عروسکی که برای مخاطب جذابیت داشت. به جز این ژانر که در اولین تولیدات سینمای کودک شاهد آن بودیم، به سایر ژانرها یا ورود نشد و یا پرداخت در آن ژانر به خوبی صورت نگرفت و مورد اقبال مخاطب قرار نگرفته است.
نکته دیگری که در سینمای کودک ایران باید بدان توجه کرد این است که تولیدات حوزه کودک از نگاه بزرگسال انجام می شود و نه از نگاه کودک و این دقیقاَ خروجی کم توجهی به دانش تخصصی برای تولیدات کودک است. لذا، در این نوع نگاه، کودک مصرف کننده صرف یک محتوای رسانه ای با پند و اندرز است این در حالی است که نگاه جهانی به سینمای کودک تغییر کرده است، به طوری که امروزه تکنیکهای مختلفی هم در فرم و هم در محتوا به کاربرده می شود. به عنوان نمونه با تلفیق کارکرد سرگرمی و آموزش، جهت یادگیری به کودکان آثاری با تکنیک تفریح آموزی یا سرگرم آموزی خلق می شود و کودک در حین تفریح و شادی یاد می گیرد.
تکنیکهایی از قبیل تفریح آموزی در انتقال مفاهیم فرهنگی و اجتماعی برای کودکان بسیار کاربردی و جذاب هستند و در سینمای حرفه ای کودک به کار برده می شود در حالی که این تکنیک ها در سینمای کودک ایران مغفول مانده است.
به جز موارد عنوان شده، تغییر ذائقه مخاطب در اثر تماشای آثار سینمایی غیر ایرانی است که سطح سلیقه مخاطب را بالا برده است و سینمای کودک ایران نتوانسته است خود را با تحولات جهانی هماهنگ و به این سطح سلیقه نزدیک کند و مخاطب خود را از دست داده است. عمده دلیل این امر کم توجهی به تنوع ژانر، تکنیک، قالب و محتواست.
در پایان، سینمای کودک یکی از ابزارهای مهم آموزش در انتقال مفاهیم دینی، فرهنگی، فرآیند جامعه پذیری و…کودکان در هر جامعه ای به شمار می آید و متأسفانه کودکی به نام سینمای کودک در ایران، برخلاف برگزاری جشنواره ها، تولیدات سینمایی و…هنوز نتوانسته است جای خود را در اولویت های رسانه ای کشور برای تربیت آینده سازان ایران اسلامی پیدا کند و یک تغییر نگاه کلان در متولیان امر برای توجه به سینمای تخصصی کودک کشور لازم است و هر گونه بی توجهی در این امر می تواند منجر به سپردن تربیت نسل آتی کشور به جریان رسانهای و گفتمان رقیب باشد.
اعظم علیاصفهانی، دکتری مدیریت رسانه
پایان متن/